افسانه های جادویی واقعی؛ رویاهایی که به حقیقت پیوستند!

افسانه های جادویی واقعی؛ رویاهایی که به حقیقت پیوستند!

از قدیم گفتن که ماه پشت ابر نمی‌مونه و افسانه‌ها هم به واقعیت تبدیل می‌شن! تو این مطلب، 10 تا از افسانه های جادویی واقعی رو بررسی می‌کنیم که یا در طول تاریخ حقیقتشون کشف شده یا پایه‌ای از واقعیت دارن. بعضی از این افسانه های معروف قشنگ رو ممکنه شما هم شنیده باشید؛ بعضیاشون رو هم نه. خب؛ می‌دونم می‌خواین زودتر ببینین چی نوشتیم. پس بیشتر از این تو مقدمه معطلتون نمی‌کنیم. گرچه یه محتوانویس معمولاً برای این که پول بیشتری بگیره، مقدمه رو طولانی‌تر می‌نویسه. اما من اینطوری نیستم! خب؛ ببینیم داستان از چه قراره.

#10 پشم زرین

یکی از این افسانه های جالب و کوتاه، برمی‌گرده به دوران اسطوره‌های یونانی. جیسون به عنوان یه قهرمان کلاسیک با خدمه‌اش در جستجوی پشم زرین افسانه‌ای، به سمت پادشاهی کلخیس یا همون گرجستان امروزی، سفرشون رو شروع می‌کنن. ممکنه جیسون یه افسانه باشه؛ اما ممکنه هدف سفر این آدم همین بوده باشه! اما چطوری یه آدم می‌تونه افسانه باشه و سفرش واقعی؟ خب. منم نمی‌دونم. خدافظ.

شوخی کردم بابا. داستان از این قراره که تو گرجستانی که امروز می‌شناسیم، پایین دست کوه‌های منطقه سوانتی، پر از ذخایر طلاست. کشاورزای این منطقه برای صاف کردن و جذب خاک طلایی که تو رودخونه‌ها و نهرها جریان داره، از پوست پشم‌دار گوسفند استفاده می‌کنند. تاریخ به ما میگه که این روش هزاران سال قدمت داره. خب. دو دو تا چهارتا! پشمی که بهش طلا چسبیده باشه می‌شه پشم زرین. تموم شد و رفت.

کراکن

#9 کراکن

داستان‌های مربوط به هیولاهای دریایی، از زمانی که مردم تونستن کشتی بسازن شروع شده تا الان. یکی از معروف‌ترین این افسانه‌ها، در مورد یه موجود خیلی بزرگه به اسم کراکن. کراکن شبیه یک هشت پا یا ماهی مرکب خیلی خیلی بزرگه که کشتیا رو غرق می‌کنه. این موجودات قرن‌ها بود که دیده می‌شدن، اما شاهد علمی از وجودشون وجود نداشت. چون که ماهی‌های مرکب خیلی بزرگ تو اعماق اقیانوس زندگی می‌کردن و خیلی رو سطح آب نمیومدن. البته بعضی وقتا جسدشون رو تو ساحل پیدا می‌کردن. تا این که بالاخره، تونستن تو سال 2004 از یکی از این هیولاها عکس بگیرن. چه موفقیت بزرگی!

#8 اسوالین

اساطیر شمالی که مربوط به کشورهای اسکاندیناوی هستن؛ معمولاً حاصل تخیل و توهم مردم اون دوران این منطقه هستن که برای پدیده‌های طبیعی قصه و افسانه می‌ساختن. مثل ژاپنیا که برای شکوفه‌های درخت گیلاس، افسانه ساکورا و برای خیلی چیزهای دیگه مثل درخت بید، افسانه های عاشقانه ژاپنی دیگه رو ساختن. مثلاً، رنگین کمون همون پل آسگارده یا رعد و برق صدای چکش ثوره. اما اون مردم اونقدرا هم ساده و پخمه نبودن.

بعضی از این افسانه‌ها، مفاهیم علمی مدرن رو پیش‌بینی یا توصیف می‌کردن که این خیلی عجیب و شگفت‌انگیز و خفنه! مثلاً، اودین تو یه شعری به اسم گریمنسمال، درباره اسوالین صحبت می‌کنه که سپریه بین خورشید و جهان. اسوالین از سوختن زمین توسط خورشید جلوگیری می‌کنه و معنیش می‌شه خنک‌کننده. البته ممکنه این یه تصادف باشه، اما این ایده که یه مانع نامرئی از زمین در برابر تابش نور خورشید محافظت می‌کنه، واقعاً دقیق و پشم‌ریزونه.

#7 اوریکالوم

یکی از چیزایی که خیلی برای مردم زمان قدیم جالب بوده و مدام ازش قصه و اسطوره می‌ساختن؛ اوریکالومه. یه فلز افسانه‌ای که ظاهری شبیه طلا داره و معنیش میشه «مس طلا» یا «مس کوهستانی». این فلز برای هزاران سال یه راز بوده و همه می‌گفتن فقط تو قاره گمشده، یعنی آتلانتیس میشه پیداش کرد.

اما این افسانه یه چیزی نیست که مربوط به قصه‌های وان پیس باشه. حقیقتی که به نظر میاد پشت این مورد از افسانه های جادویی واقعی وجود داشته باشه، برمی‌گرده به یه کشتی غرق شده با قدمت 2600 سال که تو سواحل سیسیل پیدا کردن و توش یه فلزی شبیه به این اوریکالوم وجود داشت. این شمش‌ها شبیه به برنج بود و درخشندگی و خواصی شبیه به اون فلز افسانه‌ای داشت.

#6 پوکای

تو افسانه های قشنگ معروف دنیا، یکی از قشنگ‌ترینا و ترسناک‌تریناش پوکایی هست. پرنده‌ای هیولاطور که می‌تونست در حین پرواز انسان‌ها را از رو زمین بلند کنه و ببره لونش بده جوجه‌هاش بخورن. اما حقیقت پشت این قصه، عقاب‌های خیلی بزرگی بودن که تو نیوزیلند زندگی می‌کردن. قبل از این که آدما پاشون به این جزیره برسه، این عقاب‌های خیلی بزرگ با بال‌های سه چهار متری و وزن پنجاه شصت کیلویی، پرنده‌های کوچیک‌تر و حیوونای اهلی رو شکار می‌کردن.

اما وقتی آدما اومدن، بچه‌ها  و آدمای کوچیک‌ترو هم با خودشون می‌بردن و می‌خوردن. درسته اونا زورشون به آدمای بزرگ و قوی نمی‌رسید، اما آدمای بزرگ و قوی هم زورشون به اونا نمی‌رسید. پس آدما یه فرار رو به جلو انجام دادن و شروع کردن به شکار کردن طعمه‌های این پرنده‌های بزرگ. انقدر که اونا دیگه غذایی نداشتن بخورن و گذاشتن از اون جزیره رفتن.

آتلانتیس

#5 آتلانتیس

نه. این یکی دیگه واقعی نیست. هیچکس تا حالا وجود این قاره گمشده رو ثابت نکرده. ما هم اینجا این تیتر رو گذاشتیم که از نظر سئو سرچ‌خور این مطلب بالا بره. البته شاید هم واقعی باشه. این افسانه جالب و کوتاه به ما می‌گه این جزیره بر اثر یه فاجعه نامشخص غرق شده و هیچی ازش باقی نمونده.

اگه بخوایم یه جوری این افسانه رو به واقعیت ربط بدیم؛ می‌تونیم بگیم چند تا از جزیره‌های دریای مدیترانه تو زمانای قدیم بر اثر زلزله و سونامی و فوران آتشفشان‌های زیر دریایی، غرق شدن و رفتن زیر آب. مثلاً جزیره هلیک که به خاطر زلزله و سونامی تیکه تیکه شد و جزیره سانتورینی که به خاطر فوران آتشفشان خراب شد و از بین رفت. این داستانا ممکنه زمینه این افسانه های جادویی واقعی در مورد آتلانتیس بوده باشن.

#4 ستاره بالای کوه

تو سال 1437، ستاره شناسای کره‌ای از کشق یه ستاره جدید و غیر عادی و خیلی درخشان تو آسمون شگفت‌زده شدن. این ستاره دو هفته تو آسمون بود و بعدشم غیب شد. بعضی آدمای خرافاتی، شروع کردن به قصه‌های دری وری تعریف کردن. اما بعضیای دیگه که درساشونو خوب خونده بودن و بهشون می‌گفتن دانشمند، گفتن که این تولد یه ستاره جدیده.

ستاره شناسای امروزی، بر اساس استنادات علمی کشف کردن که دانشمندای اون موقع درست فک می‌کردن، البته از در پشتی خونه‌شون. این تولد یه ستاره نبوده، مرگ یه ستاره انفجاری تو صورت فلکی عقرب بوده که اونا می‌دیدن. مرگ یک ستاره به فرم سوپرنووا. این اتفاق وقتی میفته که یه کوتوله سفید متراکم، ستاره کناریش رو می‌کشه به سمت خودش تا اونو بخوره. اما چون ستاره‌ها دهن ندارن، نمی‌تونه اونو بخوره و بر اثر یه همجوشی بزرگ، یه انفجار سوپرهسته‌ای رخ می‌ده و بوم!

#3 دریاهای شیری

داستان‌های عجیب دریانوردای قدیمی، فقط مربوط به هیولاهای بزرگ نیست. یه سری داستان‌هایی هم درباره دریاهای شیری به اسم ماریل وجود داره. طبق این داستانا، بخش بزرگی از اقیانوس‌ها روشن می‌شده و همه جا به رنگ سفید در میومده. این افسانه، تو سال 1985 جزو افسانه های جادویی واقعی طبقه‌بندی شد و مشخص شد وقتی میلیاردها باکتری بیولومینسانس کنار هم قرار می‌گیرن، دریا نورانی و شیری رنگ می‌شه. پس منشأ این اتفاق شیرهای فاسد شرکت‌های لبنیات نیستن که تو دریا ریخته شده باشه.

#2 شمشیرهای جادویی با روح مردگان

وایکینگ‌ها حتی اگه هیچی هم دستشون نداشتن، ترسناک بودن و دشمناشون حسابی ازشون می‌ترسیدن. حالا فکرشو بکنید که شمشیرهای بزرگ هم دستشون بگیرن. اونم نه هر شمشیری، شمشیری که با روح مردگان تقویت شده! اونا خیلی زیاد به این معتقد بودن که روح خدایان و فک و فامیلاشون که تو جنگ کشته شدن، به کمک اون‌ها میاد و باعث پیروزیشون در نبردهای سخت و سنگین می‌شه.

آهنگرهای وایکینگ، استخون جنگجوهای بزرگ رو با آهن مذاب مخلوط می‌کردن و ازش شمشیرهای محکم می‌ساختن. این شمشیرها واقعاً از شمشیرهای عادی قوی‌تر بودن و برخوردشون با بدن دشمن، باعث نصف شدن اون آدم می‌شد! شاعرای اون زمان اشعار حماسی و عجیبی از این شمشیرها سرودن و این افسانه کاملاً درسته! اما چطوری؟

کربنی که تو استخون مرده‌ها وجود داشته، کیفیت آهن رو بیشتر می‌کرده و باعث می‌شده اون شمشیر به یه شمشیر فولادی محکم تبدیل بشه. اونا فک می‌کردن دارن جادو می‌کنن، اما این یه علم آهنگری بوده!

اسب تروا

#1 تروا

شهر تروا، شهریه که اسمش تو داستان‌های زیادی از یونان باستان شنیده می‌شه. معروف‌ترین این داستان‌ها، حماسه ایلیاد هومر هست که دستفروشای خیابون انقلاب تهران این کتاب رو با ترجمه سعید نفیسی به فروش می‌رسونن. برای هزاران سال، مردم این شهر رو به عنوان یک شهر افسانه‌ای می‌شناختن تا این که در قرن نوزدهم، باستان‌شناس‌ها خرابه‌های اون رو در هیسارلیک ترکیه کشف کردند. تاریخ به ما نشون می‌ده در طول نسل‌های مختلف، حداقل 9 شهر مختلف در این مکان ساخته شدن. درسته که وقایع جنگ تروا همشون واقعی نیستند، اما مطمئنیم که هومر این حماسه رو درباره یه شهر واقعی نوشته. امیدواریم یه روز بتونیم بقایای اسب تروا رو هم کشف کنیم.

حرف آخر

خب، چیزی که فهمیدیم این بود که خیلی از افسانه‌های جادویی واقعی هستن. پس ممکنه خیلی از افسانه‌هایی که الان فکر می‌کنیم افسانه‌های الکی هستن، یه روز واقعی بودنشون کشف بشه. ما یه مطلب درباره افسانه های قشنگ کره‌ای و یه مطلب درباره افسانه های عاشقانه چینی هم داریم که شاید ازش خوشتون بیاد و شاید موقع خوندنش به این فکر کنید که بعضیاشون ممکنه واقعی باشن. تا یادم نرفته بگم که ما یه فروشگاه اینترنتی به اسم آرچی هستیم که قراره کلی محصولات خفن بسازیم و برای فروش تو سایت قرار بدیم. الان هم خیلی چیزا داریم. پس اگه دوست داشتین نگاهی بهشون بندازین. فعلاً!

  • تاریخ: سه شنبه 20 شهریور 1403 - 22:34
  • صفحه: جادو
ارسال نظر
(بعد از تائید مدیر منتشر خواهد شد)
  • - نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
  • - لطفا دیدگاهتان تا حد امکان مربوط به مطلب باشد.
  • - لطفا فارسی بنویسید.
  • - میخواهید عکس خودتان کنار نظرتان باشد؟ به gravatar.com بروید و عکستان را اضافه کنید.
  • - نظرات شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد